سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/3/9
1:53 عصر

شرایط تحقق وثبوت ارتداد

بدست علی عابد در دسته

 

ه- علم و آگاهى: انکار اصول یا ضروریات دین از سوى شخص مسلمان زمانى ارتداد محسوب مى‏شود که وى از آگاهى کافى نسبت به اسلام برخوردار باشد و آن چه را در صدد رد و انکار آن است به خوبى بشناسد و بداند که جزء دین است. در غیر این صورت نمى‏توان او را مرتد دانست، زیرا چه بسا افرادى بر اثر قرار گرفتن در برخى موقعیت‏ها امکان شناخت صحیح اسلام و احکام آن براى آنان فراهم نیست یا پس از شناخت اسلام، بر اثر دور بودن از بلاد اسلامى و قطع ارتباط با آن، به تدریج احکام و ضروریات دین را فراموش یا در آن تردید کرده‏اند و بر اثر جهل به این امور گاهى دست به انکار احکام و ضروریات دین مى‏زنند که چنین افرادى را نمى‏توان کافر یا مرتد و مشمول حکم کفر و ارتداد دانست.

الإسلام قبل الإیمان و هو یشارک الإیمان فإذا أتى العبد بکبیرة فی کبائر المعاصی ... کان خارجاً من الإیمان و ثابتاً علیه اسم الإسلام ... و لم یخرجه إلى الکفر إلّاالجحود والاستحلال و إذ قال للحلال هذا حرامٌ و للحرام هذا حلال و دان بذلک فعندها یکون خارجاً من الإیمان و الإسلام إلى الکفر؛[9] اسلام قبل از ایمان و با آن شریک است، پس هرگاه بنده‏اى گناه کبیره‏اى انجام دهد  از دایره ایمان خارج شده، اما از دایره اسلام خارج نشده و کافر نمى‏شود، مگر به انکار و حلال شمردن و این که درباره امر حلال بگوید: این حرام است و در مورد امر حرام بگوید: این حلال است و معتقد به آن گردد که در این هنگام، هم از ایمان و هم از اسلام خارج گشته است».

وهبة الزحیلى از فقهاى معاصر اهل سنت نیز در این مورد آورده است: حکم به اسلام یا ارتداد در مورد افرادى پذیرفته است که به همه آن چه موجب داخل شدن فرد در اسلام یا خروج او از اسلام مى‏شود آگاه باشد و حقیقت اسلام و کفر را درک کرده باشد و به آن چه در کتاب، سنت و اجماع است احاطه داشته باشد.[10] 



[1] - جواهرالکلام، ج 41، ص 609 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[2] -الفقه على مذاهب الاربعه، ج 5، ص 35 و الفقه الاسلامى، ج 7، ص 5579

[3] - المبسوط، طوسى، ج 7، ص 288؛ المغنى، ج 10، ص 75 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[4] -سنن ابى داوود، ج 2، ص 339 و بحارالانوار، ج 30، ص 681

[5] - الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 23

[6] - نحل، آیه 106

[7]- جواهر الکلام، ج 41، ص 610؛ تحریرالوسیله، ج 2، ص 445 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[8]-. وسائل الشیعه، ج 15، ص 369؛ بحارالانوار، ج 2، ص 280 و کنز العمال، ج 4، ص 233

[9] -. وسائل الشیعه، ج 1، ص 37

[10] - الفقه الاسلامى، ج 7، ص 5083


91/3/9
1:50 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

زمینه‏ هاى ارتداد از نگاه قرآن کریم.

مهم‏ترین و مطمئن‏ترین راه مبارزه با ارتداد شناخت زمینه‏هاى آن است. عواملى که قرآن کریم از آن‏ها به عنوان منشأ ارتداد مؤمنان یاد کرده عبارت‏اند از:

1- شیطان‏

از آغاز آفرینش انسان، شیطان همواره کوشیده است تا انسان را از مسیر توحید و دین الهى منحرف سازد، چنان‏که قرآن در آیاتى پرشماری این هدف را از زبان خود او بیان کرده‏ است؛ «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ»؛[1]پس به عزتت سوگند که همه انسان‏ها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلَص.

«قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ المُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ»؛[2] [شیطان‏] گفت: پس به سبب آن که مرا به بیراهه افکندى من هم براى فریفتن انسان‏ها بر سر راه راست تو خواهم نشست، آن گاه از پیش رو و پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آن‏ها مى‏تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.

قرآن هم چنین با اشاره به داستان برصیصاى عابد مى‏فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنِّى بَرِئٌ مِنْک إِنِّى أَخافُ اللَّهَ‏رَبَّ العالَمِینَ»؛[3] از ابن‏عباس روایت شده که مراد از «انسان» در این آیه برصیصاى عابد است که بر اثر عبادت خدا دعایش مستجاب مى‏شد، ولى با پیروى از شیطان مرتکب گناهى بزرگ شد و چون خواستند وى را به جرم آن گناه به دار آویزند براى نجات از مرگ، تن به سجده بر شیطان داد و با آن سجود، از عبودیت خداوند بیرون رفت و مرتد شد.[4]

2- دنیاطلبى و هواپرستى‏

دوستى دنیا و دلبستگى به آن اصل و ریشه هر گناه و انحرافى است. قرآن‏کریم این گونه افراد را چنین وصف مى‏کند: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذ لِک مَثَلُ القَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛[5] یعنى هرکس که براى رسیدن به دنیا دست از هدایت الهى بر دارد و راه کفر را در پیش گیرد، مثل او همانند سگ هار است که خواه به او حمله شود یا به حال خود رها شود، همیشه زبانش بیرون است، زیرا او بر اثر تمایل شدید به مال دنیا با عطشى نامحدود و پایان ناپذیر همیشه به دنبال کسب دنیاست، البته نه براساس نیاز، بلکه اثر مرضى روحى است که به سبب ابتلا به آن هیچ گاه سیر نمى‏گردد، بلکه هرچه بیشتر به دست آورد گرسنه‏تر مى‏شود و خود بیرون آوردن زبان در هر حال گویاى عطش دائمى اوست.[6] کافی است ساعتی به شبکه های عربی نگاه کنیم. شیوخ کشورهای عربی حوزه خلیج فارس آدمی را متوجه قارون عصر حضرت موسی(ع) می­کند. بچه­های مسلمان سودان به علت فقر وگرسنگی به بردگی می­روند واین شیوخ مشغول تفریحات سالم و.... هستند وهرگز از جنایت وظلم بر مردم خود سیر نمی­شوند. دنیا طلبی وهوای نفس صدام را تاآن سوی طناب دار برد.



[1] -ص، آیات 82- 83

[2] - اعراف، آیات 16-/ 17

[3]- حشر، آیه 16

[4] -مجمع‏البیان، ج 9، ص 397؛ تفسیر قرطبى، ج 18، ص 26

[5]- اعراف، آیه 176

[6]- نمونه، ج 7، ص 14


91/3/9
1:49 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

3. مشرکان‏، شیادان و مدعیان نبوت .

منشأ یا زمینه دیگر براى ارتداد مسلمانان، مشرکان ، بت‏پرستان، عرفانهای نوظهور، مدعیان وشیادان بدعت گذران، فرقه­های نوظهور و عرفانهای کاذب هستند. آنان براى حفظ موقعیت سیاسى و اجتماعى خویش همیشه با پیامبران الهى و پیروان آنان در ستیز بودند، یکى از اهداف اصلى مشرکان ، بت‏پرستان، عرفانهای نوظهور، مدعیان وشیادان مانند بهائیت، گمراهی موحدان است. با مراجعه به قرآن کریم می­بینیم که غیبت چهل روزه حضرت موسى (ع) فرصتى شد تا سامرى با ساختن گوساله‏اى از طلا بنى‏اسرائیل را به شرک و بت‏پرستى و ارتداد بکشاند: «قالَ فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السّامِرِىُّ.... أَلْقى السّامِرِىُّ* فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِىَ»؛[1]

. سامرى براى آنان پیکر گوساله‏اى که صدایى داشت بیرون آورد و او و پیروانش گفتند: این خداى شما و خداى موسى است و پیمان خدا را فراموش کرد. خداوند در قرآن کریم در آیات متعددی به این گونه مطالب اشاره می­فرمایند. مانند: ابراهیم، آیه 13- اعراف، آیه 88، 89- غافر، آیات 41، 44- ممتحنه، آیه 2- عنکبوت، آیه 12- عنکبوت، آیه 12-. نحل، آیه 106 و ...

4- سلاطین جور

یکى دیگر از عوامل گمراهى و ارتداد مؤمنان حکمرانانى هستند، که براى تداوم و استمرار سیطره و بسط و گسترش حاکمیت جائرانه خود کوشیده‏اند مردم را در نادانى و کفر نگاه دارند چنان که قرآن مى‏فرماید: «فَما آمَنَ لِمُوسى‏ إِلّا ذُرِّ یَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى‏ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَاهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِى الأَرضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ المُسْرِفِینَ»؛[2][در آغاز] هیچ‏کس به موسى ایمان نیاورد مگر گروهى اندک از فرزندان قوم او، بیمناک از فرعون و اطرافیانش که مبادا آن‏ها را [با فشار و تبلیغات گمراه کننده‏] از آئینشان منحرف سازند. فرعون در زمین برترى‏جویى داشت و او از اسرافکاران بود». مراد از «یفتنهم» در این آیه منحرف ساختن از دین و آیین موسى با تهدید و ارعاب است.[3] در سوره بروج می­فرماید: «قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ* النّارِ ذاتِ الوَقُود ...» مرگ بر شکنجه‏گران صاحب گودال آتش، آتشى عظیم و شعله‏ور، هنگامى‏که در کنار آن نشسته بودند و آن‏چه را انجام مى‏دادند [با قساوت و خون سردى‏] تماشا مى‏کردند. آن‏ها هیچ ایرادى بر مؤمنان نداشتند جز این که به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند؛ همان کسى که حکومت آسمان و زمین از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است. کسانى که مردان و زنان باایمان را شکنجه دادند سپس توبه نکردند براى آن‏ها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است[4].

معروف‏است که به یوسف«ذونواس» آخرین پادشاه از سلسله «حمیر یهودی » خبر آوردند! در سرزمین نجران (شمال یمن) گروهى بر آیین مسیحیت هستند. ذونواس به نجران رفت و آیین یهود را بر جمع ساکنان آن عرضه کرد ولى آنان از پذیرش آیین یهود امتناع کردند. ذونواس دستور داد گودال‏هایى بزرگ کندند و هیزم در آن ریخته و آتش زدند و گروهى از مؤمنان را زنده در آن آتش سوزاند؛ گروهى را نیز با شمشیر قطعه قطعه کرد، به طورى که شمار سوختگان در آتش و کشته شده‏ها به بیست هزار نفر رسید.[5]



[1]- طه، آیات 85- 88

[2] - یونس، آیه 83

[3]-مجمع البیان، ج 5، ص 192؛ و نمونه، ج 8، ص 367

[4] -بروج، آیات 4- 10

[5] - الاخبار الطوال، ص 61؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 413- 414 و نمونه، ج 26، ص 337- 338


91/3/9
1:49 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

5-دوستان گمراه

انسان بخش مهمى از عقاید، افکار و صفات اخلاقى خود را از همنشین و دوست مى‏گیرد بنابراین، دوست گمراه و بى‏اعتقاد به دین الهى ممکن است انسان را به کفر و ارتداد نیز کشانده و به عذاب دردناک الهى گرفتار سازد، چنان‏که قرآن‏کریم درباره فردى که بر اثر دوستى و هم‏نشینى با شخصى گمراه و کافر، از اسلام دست کشید و مرتد گشت مى‏فرماید:«وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذ جاءَنِى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا»[1]

روزى که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: اى کاش با رسول خدا(ص) راهى برگزیده بودم. اى واى بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت بعد از آن که آگاهى به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوارکننده انسان بوده است».

هدف این چنینی در بستر تاریخ مدام جاری است وبه عصر خاصی اختصاص ندارد، هرگاه مسلمین از بین گمراهان وکفار دوستانی برگزیدند وآنها بر مسلمانان یا بر سرزمینى اسلامى تسلط یافتند نخستین هدفشان بازگرداندن مسلمانان از اسلام بوده وخواهد بود، چنان‏که در عصر کنونى استکبار جهانى و کفار هر گاه در کشورى اسلامى اندک نفوذ و زمینه‏اى به دست آورند نخستین کار آنان فعال کردن گروه‏هاى تبلیغ مسیحیت یا دیگر ادیان است که در پوشش کمک‏هاى انسان دوستانه و هر راه ممکن دیگر مى‏کوشند باورهاى دینى و عقیدتى مسلمانان را سست کرده یا اگر بتوانند آنان را از دین خود باز گردانند. با مراجعه به تاریخ سیصد ساله اخیر جهان اسلام به سادگی می­توان رد پای استکبار را برای حذف اسلام مشاهده کرد. درمیان شیعیان فرقه ظاله بهائیت را بنا گذاشتند ودر میان برادران اهل سنت سلفی هارا .اگر به این دو فرقه اجازه داده می­شد تمامی اماکن مقدسه در میان شیعیان واهل سنت را خود همین فرق نابود می­کردند. در تمامی کوچه­ها وخیابانهای جهان مسیحیت ویهود بناهای تاریخی وآثار گذشتگان با وسواسی ویژه حفظ می­شود در حالی که این دوگروه تمامی تلاششان این است که آثار تاریخی جهان اسلام را نابود کنند. قطعاً در گام بعدی نوبت به احادیث و کتب روایی وتاریخی می­رسید به بهانه آن که قرآن کریم ما را بس است و گام آخر هم خود قرآن کریم بود چنان که همین حالادر ام الغری جهان اسلام آل سعود آیات جهادی را از کتب درسی حذف کرده است. سران آنها در کاخ­های مرمر مستکبران عبا به دوش می­رقصند وجام شراب به سلامتی هم می­نوشند در حالی که روح وپیکرجهان اسلام از دست همین مستکبران زخمی عمیق دارد. شایان ذکر است که علمای سلفی این­ها را مرتد نمی­دانند درحالی که عملاً ضروریات دین را نادیده می­گیرند ولی کودکان پاکستانی و زائران حرم سبط پیامبر(ص) را به جرم ارتداد قتل عام می­کنند.



[1]- فرقان، آیات 27- 29


91/3/9
1:48 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

6- اهل کتاب‏

دیگر عامل ارتداد و گمراهى مسلمانان، یهود و نصارا هستند. قرآن‏کریم خطرى را که از ناحیه این دو گروه متوجه عقاید مسلمانان است در آیات بسیاری هشدار داده است مانند: بقره، آیه 109- آل‏عمران، آیه 69، 72- در شأن نزول این آیه72 آل عمران آمده است که دوازده نفر از دانشمندان یهود با یکدیگر تبانى و توطئه کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر(ص) برسند و به فریب و در ظاهر ایمان آورده و مسلمان شوند و در آخر روز از اسلام برگردند و آن گاه که از آن‏ها سؤال شد که چرا از اسلام بازگشتید؟ بگویند: ما به مدینه رفته و صفات محمد (ص) را از نزدیک‏ مشاهده کردیم و واقعاً مسلمان شدیم؛ لیکن پس از مراجعه به کتاب‏هاى دینى خود، آن صفات را مطابق آن چه در کتاب هاى دینى ماست نیافتیم، از این‏رو از دین اسلام برگشتیم. این کار سبب خواهد شد که مسلمانان بگویند علماى یهود به کتاب‏هاى آسمانى از ما آگاه‏ترند ناگزیر آن چه در این باره مى‏گویند راست است و بدین وسیله مسلمانان در دین خود متزلزل خواهند شد[1] برخى از مفسران در تفسیر این آیه مى‏نویسند: در عصر و زمان ما نیز همان طرح‏ها به اشکال دیگرى اجرا مى‏شود. وسائل تبلیغاتى دشمن که از مجهزترین و نیرومندترین وسائل تبلیغاتى جهان است در این قسمت به کار گرفته شده و کوشش مى‏کنند که پایه‏هاى عقاید اسلامى را در افکار مسلمین مخصوصاً نسل جوان، ویران سازند[2]. آن‏ها در این راه از هرگونه وسیله و هر کس در لباس‏هاى دانشمند، خاورشناس، مستشرق، مورخ، عالم علوم طبیعى، روزنامه‏نگار، بازیگران سینما، شیطان پرستان و عرفانهای کاذب ونوظهور استفاده مى‏کنند.

7-سختى‏ها و ناملایمات‏

برخى افراد به دین از دریچه منافع مادى و رفاه و آسایش ظاهرى مى‏نگرند، اگر دنیا از آنان روگرداند و گرفتار رنج شوند، از دین رویگردان مى‏شوند. اینان ایمانشان آلوده به شرک است، چنان‏که قرآن کریم مى‏فرماید:«وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ ذ لِکَ هُوَ الخُسْرانُ المُبِینُ»؛[3] و بعضى از مردم خدا را تنها به زبان [و نه براساس ایمان قلبى‏] مى‏پرستند، از این رو هر گاه دنیا به آنان روکند اطمینان مى‏یابند، اما اگر مصیبتى به آن‏ها برسد دگرگون مى‏شوند و کفر مى‏ورزند. در این حال، دنیا و آخرت، هر دو را از دست مى‏دهند و این خسران و زیان آشکارى است. به این مطلب هم خداوند در جای جای قرآن اشاره کرده است. مانند حج، آیات 12، 13_عنکبوت، آیه 10- حج، آیات 11- آل‏عمران، آیه 144و154- احزاب، آیه 14.



[1]-. جامع البیان، مج 3، ج 3، ص 423 و مجمع‏البیان، ج 2، ص 773- 774

[2] - نمونه، ج 2، ص 470

[3] - حج، آیات 11


91/3/9
1:48 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

8- محیط فاسد و آلوده‏

یکى از عوامل و زمینه‏هاى انحراف و یا سعادت انسان، محیط زندگى است. قرآن کریم از گروهى یاد کرده است که بر اثر ماندن در محیط آلوده گرفتار عذاب الهى گردیدند: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ المَلائِکَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِى الأَرضِ»؛[1] کسانى که فرشتگان جان آن‏ها را گرفتند در حالى که بر خویشتن ستمکار بودند و به آن‏ها گفتند: در چه حالى بودید؟ گفتند: ما مستضعف بودیم و چاره‏اى جز ماندن نداشتیم. خداوند با ردّ این عذر، به آنان پاسخ داده است که: «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَاولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصِیراً»؛[2] مگر سرزمین خداوند وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید. جایگاه شما دوزخ است و سرانجام بدى است».

با توجه به تأثیر فراوان محیط در هدایت یا گمراهى و حتى به کفر و ارتداد کشاندن انسان، اگر در محیطى نتوان دین خود را حفظ کرد، طبق تعالیم قرآن، انسان مؤمن باید آن محیط را ترک کرده و به منطقه دیگرى هجرت کند، زیرا اهمیت حفظ دین چنان است که گاه حتى جان را نیز باید فداى آن کرد، چنان که امیرمؤمنان على (ع) مى‏فرمود: «هرگاه مصیبتى برایتان پیش آمد اموالتان را فداى جانتان کنید و اگر حادثه ناگوارى براى دینتان پیش آمد جانتان را فداى دین خود کنید و بدانید که هلاک شونده کسى است که دینش هلاک و از بین رفته باشد».[3]

9- نادانى‏

بازگشت برخى مؤمنان از دین یا انکار بعضى از ضروریات آن به سبب نادانى است که به این موضوع خداوند در سوره اعراف آیه 138 اشاره می­کند. ممکن است اکنون نیز افرادى باشند که بر اثر جهل و عدم شناخت حقیقت اسلام، آن را انکار کنند یا به عقاید کفرآمیز روآورند و به تدریج عقاید و باورهاى دینى از اذهان آنان زدوده شده و نور اسلام در قلوبشان به خاموشى ‏گراید و گاه عقایدى کفرآمیز جاى‏گزین باورهاى اسلامى شده و به خروج آنان از اسلام بینجامد. از این رو اگر زمینه‏اى مناسب براى آشنایى آنان با اسلام و ضروریات دین فراهم شود، به یقین بسیارى از آن‏ها دوباره به آغوش اسلام باز مى‏گردند.



[1] - نساء، آیه 97

[2] -نساء، آیه 97

[3] - الکافى، ج 2، ص 216 و وسائل‏الشیعه، ج 16، ص 192


91/3/9
1:47 عصر

زمینه های ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

10- ضعف ایمان‏

زمینه دیگر ارتداد و انحراف از دین الهى ضعف ایمان است که باعث مى‏شود فرد مسلمان در برابر فشارها یا وسوسه‏هاى شیاطین و دشمنان اسلام و نیز هواهاى نفسانى صبر و استقامت خود را از دست داده و ایمان اندکى که دارد از بین برود. قرآن کریم در آیاتى پس از نهى مسلمانان از دوستى با کافران به وضعیت برخى مسلمانان بیماردل اشاره کرده است که مریضى قلب آنان سبب گردیده که به کافران پناه آورند: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَالنَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِینَ* فَتَرَى الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ»؛[1]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که‏] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هرکس از شما آن‏ها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را هدایت نمى‏کند. پس مى‏بینى کسانى که در دل‏هایشان بیمارى است در [دوستى‏] با آنان شتاب مى‏ورزند و مى‏گویند: مى‏ترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد.  ضعف ایمان و دوستی با یهود  محمد رضا شاه ، حسنی مبارک و هم­قطارانشان را تا جهنم همراهی خواهد کرد. چرا که پیام­های الهی برای زمانی خاص نیست و وعده خداوند حق است.  همین دوستی با یهود صهیونیزم موجب شده است تا حاکمان همسایه­ی شمالی کشورعزیزمان به خاطرمراسم گروه کو...ها (همجنس بازان) کشورآذر بایجان را به سیاه چال تبدیل کند.

خداوند مرض قلب را مانند مرض‏هاى جسمانى وصف کرده که به تدریج شدت مى‏گیرد و اگر انسان به معالجه‏اش نپردازد مزمن مى‏شود تا آن جا که شخص را به هلاکت مى‏کشاند و تنها عامل تشدید این بیمارى نیز معصیت و نافرمانى خداوند است که سبب مى‏گردد خداوند بر مرض قلب این افراد بیفزاید: «فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً».[2]سپس قرآن کریم به راه درمان بیمارى دل اشاره کرده و مى‏فرماید: راه علاج بیمارى قلب ایمان به پروردگار است. بنابراین کسى که دچار مریضى قلب است اگر بخواهد خود را مداوا کرده، بیمارى خود را برطرف نماید باید به سوى‏خداوند روى آورد و از اعمال و کارهاى ناشایست گذشته خود توبه کند و به کتاب الهى و سنت پیامبر(ص) او تمسک جوید و اعمال خود را براى خداوند خالص گرداند.[3]

11. فقدان رهبرى الهى‏

فقدان رهبری الهی که مؤمنان آنان را به عنوان رهبر و مقتداى خویش پذیرفته‏اند به مثابه سدى محکم و استوار در مقابل مستکبران، مشرکان، شیاطین و هواهاى نفسانى قرار دارند و نمى‏گذارند که در ایمان و اعتقادات مؤمنان خللى ایجاد شود. قرآن کریم نمونه‏هایى از انحراف مؤمنان و موحدان را یاد آور شده که عامل یا زمینه اصلى انحراف آنان فقدان و خلأ رهبرى دینى بوده است. مثلا مى‏فرماید:«وَ إِذ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظالِمُونَ»؛ و آن گاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم شما در غیاب وى گوساله را به پرستش گرفتید در حالى که ستمکار بودید.



[1] - مائده، آیات 51 و 52

[2]- بقره، آیه 10

[3]-  المیزان، ج 5، ص 378- 379


91/3/9
1:43 عصر

با مرتد چه کار باید کرد

بدست علی عابد در دسته

با مرتد چه کار باید کرد؟.

  مرتد در اصطلاح فقهاى اهل سنت یک قسم بیشتر نیست؛ اما فقهاى امامیه بر پایه روایات اهل بیت (ع)‏[1] مرتد را به دو قسم تقسیم کرده‏اند که هر یک داراى حکمى خاص است.

 1. مرتد ملّى و آن کسى است که ابتدا کافر بوده و سپس مسلمان شده و دوباره به کفر بازگشته است[2].

2. مرتد فطرى، این گونه مرتدها در تاریخ معاصر ما بسیارند و آنها کسانی هستند که از پدر و مادر مسلمان متولد شده­اند و سپس تغییر عقیده داده و کافر می­شوند مانند احمد کسروی، مسعود انصاری، شجاع الدین شفا، سلمان رشدی وشاهین نجفی.

در فقه امامیه مرتد ملى اگر توبه کند قابل بخشش است، اما اگر ارتداد مرتد فطری در دادگاه اسلامی ثابت شود، محکوم به اعدام خواهد شد؛ اموال او به عنوان ارث به ورثه مسلمان او مى‏رسد و همسر او نیز باید  از او جدا شود[3]. توبه مرتد فطری قابل پذیرش نیست، حتی اگر توبه او در پیشگاه خداوند قبول هم بشود فقط براى جهان آخرت او مفید است. در دنیا او را از اعدام نجات نخواهد داد. از این مرتدها که پدر ومادر مسلمان دارند و خود آنها هم در میان مسلمین زندگی می­کنند بسیار داریم ، شاید با این افراد در زندگی روزمره خود که خیلی پایبند به مسائل دینی نیستند برخورد هم داشته باشیم. چرا که این گونه افراد را می­توان بین تمامی ادیان ومذاهب مختلف به وفور یافت. معمولا این طیف از عواقب شوم بعضی کارهای خود آگاه نیستند. نوعی خود باختگی و... را می­شود در زندگی این جماعت دید. بعضی قبل از آن که مرتد شوند اعتراف به زنا و لواط در بین دوستان خود دارند هرچند به مجازات این گونه گناهان توجهی نمی­شود. یا مشروب خوردن در بین این طیف معمولا عادی جلوه می­کند .

بسیار دیدیم وشنیدیم که بعضی از همین افراد در جمع دوستان وبستگان نه تنها به گناه خود اعتراف می­کنند، بلکه جوانان دیگر را نیز نسبت به این گونه گناهان تشویق وتبلیغ می­کنند. اگر کسی هم پیدا شود و به این افراد اعتراضی کند که شما با این رفتار خود جوانان مردم را گمراه می­کنید و ضروریات دینی را منکر هستید. می­گویند کدام دین؟ وبحث ها بی ثمر ساعتها، گاه هفته­ها وماه­ها طول می­کشد ودر پایان می­شنوی که می­گویند فلانی را سرکار گذاشتیم وکلی هم حال کردیم. آنقدر به این طیف میدان می­دهیم که روزی می­شنویم به ائمه (ع)ومقدساتمان هم توهین می­کنند!!!. وبعد از ماها علمای ما آنها را مرتد وبه جامعه معرفی می­کنند. تا به تکلیف شرعی خود عمل کرده باشند. آنها هم در آن سوی مرزها جری­ترشده و زیر سایه­ی دشمنان اسلام به زندگی رزیلانه خود ادامه می­دهند. این معرفی هم باز تاب گوناگونی دارد.

بعضی براین باورند که سیاسی است. می­خواهند ببینند که شخص مرتد مورد حمایت انگلیس و... هست یا خیر؟ اگر کار او به حقوق بشر نمی­کشد حکم اجرایی شود وگرنه آرام آرام فراموش خواهد شد. چند سال بعد هم می­شنوی که در فلان منطقه به مام وطن خدمت می­کند و کلی سرمایه گذاری کرده است.

گروهی نیز براین باورند که عمداً اورا مرتد اعلام کرده­اند تا در بین دشمنان اسلام نفوذ کند وجاسوسی جهان کفر به جهان غیر کفر کند.

 عده­ای هم بر این باورند که خدا خودش از کمراو خواهد زد وآن خبیث ملعون هرگز نمی­تواند بار دیگر جنگل­های شمال ، سواحل زیبای دریای خزر و بندر انزلی را از داخل مرز ایران ببیند.   

گروهی هم بر این باورند که به علت ناهماهنگی بین علما ، دولت و ملت کار به جایی نخواهد رسید فقط صاحب مدال ارتداد مشهورتر می­شود وآلبوم های بیشتری می­فروشد. چرا که مرتد در معنای مجازی آن اراده شده است. از همین روی ما برآن شدیم که به معنای بعضی از اصطلاحات که در عصر ما معنای جدیدی دارند، بپردازیم.



[1] - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 152 و وسائل الشیعه، ج 28، ص 325، 333

[2] - شرایع الاسلام، ج 4، ص 183- 184

[3] - تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 755


91/3/9
1:43 عصر

با مرتد چه کار باید کرد

بدست علی عابد در دسته

 

 معنای این اصطلاحات                

وقتی می شنوی کسی را برزگان یکی از ادیان مرتد معرفی می­کنند، نمی­توانی بی تفاوت باشی. چون اگر مسیحی باشد ومسلمان شود علمای مسیحی اورا مرتد می­شمارند، ما مسلمانان قطعا از ارتداد او خوشحال هم خواهیم شد. یا اگر مسلمانی مسیحی شود حتم دارم که کلیسا برای او جشن تولد دیگر خواهد گرفت هر چند که ما مسلمانان از ارتداد او خشمگین هم باشیم. مرتدهای دیگری هم داریم مثلا ما شیعیان را بعضی از فرق نوظهور در میان برادران اهل سنت مرتد می­دانند. چرا که می­پندارند شیعیان وقتی به زیارت حرم معصومین(ع) می­روند یا به قبر پیامبراسلام(ص) احترام ویژه قائلند مشرکند ومشرک هم مرتد است.  این فرقه نوظهور که با پول آل سعود طی طریق می­کند معمولاًحکم ارتداد را در کوچه وخیابانهای پر جمعیت می­ترکاند، تا مرتدهای بیشتری را بکشد. این مرتبه از فهم دینی از مراتبی است که پای جلوی قاعده حسن وقبح عقلی را می­لنگاند چرا که این واژه هم مانند خیلی از واژگان مناسب مکتب­ها معنای متفاوتی دارد. مثلادر صده گذشته اگرزنی در انظار عمومی حجاب خود را نمی­توانست حفظ کند قطعا دچار افسردگی می­شد حتی اگر یکی از بانوان درباری قاجاریه می­بود. در حالی که امروزه بعضی از بانوان به خاطر این­که نمی­توانند موی... خود را نشان دهند افسردگی می­گیرند. یا اگربردهای دور از چشم ارباب خود وارد شهری می­شدند سعی می­کردند که گوش واره­ی بردگی خود را از گوشهایشان خارج کنند یا طوری لاله گوش خود را می­بستند که مردم کوچه وخیابان گوشوارهای آنها را نبینند. اما امروز بعضی آدمک­ها گوش­واره به گوش با سینه ریز و طاق ابرو برداشته با شلواری فاق کوتاه در انظار عمومی ظاهر می­شوند و انگار ماموریت دارند مواظب تیر برقهای کوچه ها باشند وکوچه­های شش متری یا نهایتاً هشت متری محله هایشان را روزانه متر کنند که مبادا گشادتر شود. در حالی که همین نیم قرن پیش اگر کسی را با چنین احوالی در انظار عمومی حاضر می­کردند قطعا خودکشی می­کرد. اگر در نیم قرن گذشته کسی لواط می­...یا می ... معمولا در تمام دنیا این جماعت پست شمرده می­شدند و از نظر قانونی مجازاتی هم برایشان در نظر گرفته می­شد. اما امروز حتی در کشورهای اسلامی به این افراد همجنس باز می­گویند. در گذشته این کار میان تمامی ملت­ها بسیار قبیح شمرده می شد، اما در عصر حاضر چنین افرادی نشریه دارند؛ ادبیات داستانی در وصفشان رساله­های دلگشا دارد ؛ ماهواره ها برایشان شبکه های ویژه­ای دارند که مبادا حقوق ایشان ضایع شود و کسی فریاد تضیع حقوق آنان را نشنود. دیدبان حقوق بشر سازمان ملل هم با یک چشم کل دنیا را دیده­­بانی می­کند و با چشم دیگرش مواظب حقوق (همجنس­بازان) است. حتی بعضی حاکمان کشورهای متمدن روزی را برای تجلیل از این جماعت در نظر گرفته­­اند،  گاهی هم می­شنوی که بالاترین مقام مسئول سخنران اول متینگ­های این جماعت هستند. مثلا در کشور غیرت وشهامت آذربایجان این روزها مردم به دست حاکمان خود روانه­ی زندان می­شوند چرا که مزاحمتی برای کارناوال­های همجنس بازان ایجاد کرده­اند. هر چند در گذشته قانون و شرع برای چنین افرادی مجازاتی وضع کرده بود. مانند اعدام که از بیان آن معذوریم . چرا که ساحت دین خشن جلوه می­کند ودیدبان حقوق بشر سازمان ملل تمامی انبیایی الهی و خداوند را متهم کرده و مجبور می­کند که در جلسه علنی این سازمان مسئول، جهت وضع چنین قوانینی حاضرشده وپاسخگو شوند.

 خلاصه این واژگان به ما می­گویند حُسن وقبح هم می­تواند تابع عقل و هم می­تواند تابع قدرت باشد. و در معنای مجازی دیگری نیز استفاده شود. چرا که همگان غنای واژگانی ندارند و فقر واژه باعث شده است بعضاً از این کلمات قبیحه در معانی متضاد بهره بگیرند. از همین روی معنای امروزی آنها با گذشته­ آنها بسیار متفاوت است. یکی از این کلمات که با گذشه­اش تفاوت شایانی کرده است همین لفظ مرتد است. گفتیم که در گذشته کسی که مرتد می­شد حتما مورد غضب ملت مسلمان، اهل محل، بستگان وخانواده واقع می­شد. اما در این سالهای اخیر می­بینیم زندگی با جماعت مرتد خیلی هم سخت نیست. چون شناخت اراده اصل معنای این گونه واژگان بسیار سخت شده است. در محله ما مرتد به کسی می­گویند که مانند دکتری که موفق به اخذ مدرک دکتری شده است. یا مانند کسی است که در ورزش قهرمانی توانسته بر حریفان فائق آید ومدال ارتداد دریافت کند.

به هر روی، وقتی می­شنویم  صاحب آلبوم هیچ هیچ هیچ مرتد شده است از خود می­پرسیم واقعا نیاز بود به این گستردگی معرفی می­شد یا می­شد علما حکم آن  را اجرایی می­­کردند وبعد در مقام دفاع از کیان دین ودر صورت نیاز به معرفی این ملحد هم می­پرداختند. وقتی در تمام تشکیلات شما کسی جهت اجرای این گونه از احکام وجود ندارد چرا نام او را تیتر سایتهای خبری می­کنید. به نظر می­رسد که تمامی مسلمین در این زمینه باید به طور جدی حرکتی بکنند. از این روی چند پیشنهاد درون دینی داریم.



[1] - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 152 و وسائل الشیعه، ج 28، ص 325، 333

[2] - شرایع الاسلام، ج 4، ص 183- 184

[3] - تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 755


91/3/9
1:41 عصر

با مرتد چکار باید کرد

بدست علی عابد در دسته

 

چند پیشنهاد درون­دینی

( الف: وقتی مسلمین از تمامی فرق مجمعی مشترک ندارند که بتوانند مرتد ومحارب اسلام را شناسای کنند لطفا هر روز بالن ارتداد را هوا نکنیم.

(ب: تا زمانی که هر فرقه خود سر فرق دیگر را مرتد می­شمارد در بوق ارتداد ندمیم.

(ج: تا زمانی که کاریکاتوریستها، کشیشان و...  از ادیان وملیتهای دیگر به قرآن شریف و به پیامبران به خصوص حضرت رسول(ص) اهانت می­کنند و ما مسلمین فقط آرزو می­کنیم که خداوند آنها را عذاب کند. سکوت زیور عاقل است.

(د: وقتی کسروی­ها وشاهین­ها را مرتد اعلام می­کنیم اول از وجود نواب­ها اطمینان داشته باشیم بعد هم از نواب حمایت کنیم، آرامگاه با شکوه مشکلی را حل نمی­کند.

(ه: مرتد درون مذهبی را حداقل مانند مفسدان مالی وسیاسی به دادگاه بخوانیم شاید هرگز مرتد نباشند. در این زمینه مانند پلیس بین الملل با هم همکاری کنیم.

(و: وقتی حکم ارتداد را اجرایی کردیم آنگاه موضوع را رسانه­ای کنیم و در مقام دفاع از کیان دین به معرفی این افراد بپردازیم.    

                                    

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.        

علی عابد. قم 3/3/1391



[1]  - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 152 و وسائل الشیعه، ج 28، ص 325، 333

[2] - شرایع الاسلام، ج 4، ص 183- 184

[3] - تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 755


<      1   2   3   4   5      >