سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/10/22
9:4 صبح

شیخ کلیدار

بدست علی عابد در دسته

بسمه تعالی

یا شیخ ما را فوته ده                                 در بهر عشقت غوطه ده!!.

هرچه فکر کردم آدم چقدر می­تواند جو گیر شود که این چنین بی مغز حرف بزند راه به جایی نبردم. آدم  شیشه هم کشیده باشد این گونه نمی تواند مهمل ببافد. چون سرهنگ نیستی و حقوق میدانی فکر کردی هر چه بگویی حقی. گوسفند هم که باشی رنگ چشمانت متفاوت است. چرا از نگاه تو هنر اینطور تعریف شد. شنیدم در هوای برفی که صبحش مه آلود بود ظریفی فکر کرد می تواند ماهی بگیرد سُر خورد و در رودخانه­ای افتاد که آب نداشت کف رودخانه ماسه­ای یخ­بسته­ای بود که بنا بود در هوای بهاری یخش آب شود. این آب آنقد نبود که بشود درآن ماهی گرفت وخداوند فرمود این­جا یکشنبه ودوشنبه هم میشود ماهی گرفت راوی این روایت ابوهریره قرن 30 بود. یا شیخ باید بگویم، خداوند گوسفندها را نیز چاق ولاغر، دله وتنبل خلق کرد. به برخی شاخ داده و برخی گوش پهنند وبرخی در داشتن گوش، آدمی را به شک می­اندازند. درست است که همه شان دم دارند. اما این دم­ها بر اساس  نوع آغل وتغذیه (فکری، فرهنگی، سیاسی، و.. ) می­توانند، چاق و لاغر، کوچک و بزرگ،تمیز و کثیف باشند. به انسان که می­رسیم به یاد روایت مشهور حضرت امیر (ع)می­افتم که فرمودند: در بین مخلوقات خداوند دو چیز را با عظمت وبا شکوه خلق کرد. اول آسمان، بعد انسان که از آسمان هم بزرگتر و با شکوه­تر است. حالا گوسفند هم که باشیم می­دانیم، هنر از مخلوقات این انسان با شکوه است. اما این انسان همیشه انسان نمی­ماند گاه پنچر شده (بل­هم اضل) می­شود. خداوند این مخلوق با شکوهش را به ارزشی و غیرارزشی تقسیم کرده است. اما بنده بی ارزش خداوند همه را مساوی دید. فکر کرد چهار نفر انسانهای صورت زیبا کف بزنند ما را حالی دادندی. یادش رفت که:

حضرت امیر(ع) فرموده­اند: ما در زمان پیامبر(ص) وقتی پرچم حق بالا رفت، حتی با نزدیک ترین خویشانمان در افتادیم و گفتیم از این به بعد تقسیم ما بر اساس خون و نژاد نیست. بعد از این ما از دو امت متفاوت­ هستیم. چرا که به ارزش­های متفاوت معتقدیم.

 یادش نبود که:

قرآن کریم می­فرماید: مردم با هم بودند و همه اهل فساد و خرابی!! انبیاء آمدند و دو دسته شان کردند. پیامبران به بعضی از آدم­ها توهین هم کردند، اما از اصل بشریت دفاع کرده­اند، آن­هم به خاطر این­که براین باور بودند صیرت بشر مهم­تر از صورت اوست. اما آدم­های که پیامبر نیستند وادعای پیامبری دارند؛گاه دیده شده لباس پیامبری بر تن کردند، می­گویند: صورت بشر کافی است. به نظر می­رسد این آدمها رفاقتی با اباحگران، همجنس بازان و...دارند. این آدم­ها از تقسیم بندی جهان به حق و باطل فراریند. دزدها را با کسی که مالش، ناموسش، شخصیتش به یغما رفته را یکی می­دانند. به نظر این­ها نه حقی هست ونه باطلی. منافع خودشان از حق  بسیار مهمتر است. آنها در ظاهر می­گویند از کارت زرد و قرمز و خاکستری هم نمی­ترسیم ولی من حاضرم در محضر تمام بشریت سوگند یاد کنم که آنها از موش هم می­ترسند واز خرگوش هم ترسو ترند. اگر پشه­ای به جانشان بیفتد احترام خودشان هم نگه نمی­دارند. چه رسد به صورت بشر. هنر و هنرمند هردو خوبند، در صورت، بسیاری از آنها نیکی­اند، هدیه هستند، نفیسه­ا­ند( خوشگلند مامانیند) اما سیرت که آمد هر دو را خوب دیدند زر مفت بیش نیست. این­ها چون در وزارت ارشاد برای احترام به کلمه جلاله الله و سانسور کلمات رکیک و زشت ازسه نقطه استفاده کردند برایشان سوء تفاهم شده که هنر یعنی تساوی حق و باطل، خیر وشر، شیخ و رقاص؛ وهنرمند یعنی کسی که بتواند حق و باطل را مساوی نشان دهد. خوشبختانه این آدمک­ها نمی­دانند، هنرمند انسان و انسان هنرمند که بندگی خدا کند، حق در او حل می­شود. باطل از او گریزان است. واما بشری که حق و باطل را یکی می­داند او هرگز رنگ وبوی هنر نمی فهمد. فن رقّاصی می­داند. رقّاص ماهری است که رقاصان خنّاس از او خوششان آمده. در پایان جهت یاد آوری باید بگویم: بعد از فتح مکه همه بخشیده شدند به جز  شاعرانی که شعر مبتذل و توهین آمیز گفته بودند. پیامبر امر فرمودند هر جا که هستند آنها را به قتل برسانید ولو این­که به پرده کعبه آویخته باشند.

 

 

 


91/3/28
1:43 عصر

یا موسی عجل

بدست علی عابد در دسته

سلام : کسی هست که از دنیا چند سیلی آبدار خورده باشد.  اگر هست  اگر شکسته ، به تضرع و خشوع در برابر خدا رسیده به ما هم دعا کند. دعا کند که موسی ما هم بیایید  چرا که به قول استاد عزیز (ع ص  ) ما همه فرعونیم فقط مصر ما کوچک وبزرگ است.


91/3/9
2:0 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

 

چکیده

در این مقاله سعی شده است معنای لغوی واصطلاحی ارتداد ، عوامل و موجبات مرتد شدن و معنای مجازی مرتد بررسی شود .

ارتداد در لغت‏

ارتداد از ریشه «ر- د- د» و در لغت به معناى بازگشت و باز گرداندن آمده است.[1] راغب اصفهانى مى‏گوید: ارتداد و رَدَّه به معناى بازگشت در راهى است که شخص از آن آمده است.[2] در آیاتى از قرآن نیز این واژه به همین معناى لغوى به کار رفته است؛ مانند آیه:«یا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ التَّىِ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ»؛[3] اى قوم من، به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیان کار خواهید شد.»

ارتداد در اصطلاح فقه‏

فقهاى مسلمان اعم از شیعه و اهل سنت در تعریف ارتداد، عبارت‏هایى گوناگونی دارند. که همه آن تعبیرها به یک معنا باز مى‏گردد، و آن خارج شدن فرد مسلمان از اسلام و ورود به کفر است.

محقق حلّى در تعریف مرتد مى‏گوید: هو الّذى یکفر بعدالإسلام؛[4] مرتد کسى است که پس از اسلام کافر مى‏شود.

ابن قدامه از فقهاى حنبلى‏[5] و علاء الدین حصفکى از علماى حنفى‏[6] آورده‏اند: مرتد کسى است که از دین اسلام به کفر باز گردد.

خلیل از فقهاى مالکیه مى‏گوید: ؛ ارتداد عبارت است از کفر مسلمان با گفتارى که صراحت یا اقتضاى کفر را دارد یا عملى که در بردارنده کفر است[7].

رافعى از فقهاى شافعیه مى‏نویسد: ؛ارتداد پایان دادن به اسلام است با گفتار یا عمل کفرآمیز[8].



[1] -. مقاییس اللغه، ج 2، ص 386 و لسان العرب، ج 5، ص 184،« ردد»

[2] -. مفردات، ص 349،« رد»

[3] -. مائده، آیه 21

[4]- شرایع‏الاسلام، ج 4، ص 183

[5]- المغنى، ج 10، ص 74

[6] - الدر المختار، ج 4، ص 405

[7]- مختصر خلیل، ص 251

[8]-العزیز، ج 11، ص 98


91/3/9
2:0 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

عواملی که موجب کفر و ارتداد می­شود.

فقهاى اسلامی بر اساس قرآن کریم امور متعددى را از موجبات ارتداد برشمرده‏اند؛ از جمله:

 1: ترک و انکار اسلام.

قرآن کریم در آیه 217 سوره بقره درباره کسانی که اسلام را ترک یا انکارمی­کنند مى‏فرماید: «وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»؛ هرکس از شما از دین خود [اسلام‏] باز گردد و در حال کفر بمیرد آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه مى‏شود و ایشان اهل آتش‏اند و در آن جاویدان خواهند بود.

 امام صادق (ع) مى‏فرماید: مَن رغب عن الإِسلام و کفر بما أَنزل على محمد بعد إسلامه ... قد وجب قتله؛[1]هرکس از اسلام روى گرداند و به آن چه بر محمد صلى الله علیه و آله نازل شده کفر ورزد ... کشتنش واجب است.



[1]- کافى، ج 6، ص 174، و وسائل الشیعه، ج 28، ص 324


91/3/9
1:59 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

2: انکار اصول دین، یعنى توحید ، نبوت و معاد،

ارکان و پایه‏هاى اساسى دین که بیشتر علماى اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند عبارت است از سه اصل توحید، نبوت و معاد[1] که انکار هر یک از این اصول موجب کفر و ارتداد است. محمد بن مسلم گوید: کنت عند أَبی عبدالله علیه السلام، جالساً عن یساره و زرارة عن یمینه فدخل علیه أبوبصیر، فقال: یا أَبا عبدالله، ما تقول فیمن شکّ فی‏اللّه؟ فقال: کافر یا أبا محمد. قال: فشک فی رسول‏الله؟ فقال: کافر. ثم التفت إلى زرارة، فقال: إِنّما یکفر إذا جحد؛[2] در مجلسى من در طرف چپ امام صادق (ع) نشسته بودم و زراره در جانب راست آن حضرت، که ابوبصیر وارد شد و به امام صادق (ع) گفت: درباره کسى که در خدا شک کند چه مى‏گویید؟ امام فرمود: کافر است. سپس گفت: اگر در رسول خدا شک کند چطور؟ امام فرمود: کافر است. سپس امام رو به زراره کرده و فرمود: آن گاه کافر مى‏شود که انکار کند. در این روایات انکار و تکذیب دو اصل از اصول دین (توحید و نبوت) موجب کفر و ارتداد دانسته شده است.

3. انکار ضروریات دین‏.

ضروریات دین امورى است که جزء دین بودن آن براى همگان روشن است و به دلیل و برهان احتیاج ندارد؛ (مانند نماز ، روزه ، حجاب، زکات و...) به استثناى کسانی که تازه مسلمان شده­اند و از احکام و عقاید آن آگاهى ندارند یا کسانى که در شهر و روستایى زندگى مى‏کنندو از بلاد اسلامى فاصله زیادى دارند و رفت و آمدى با علمای اسلام ندارند.[3] مسلمانان وظیفه دارند همان گونه که به اصول دین اعتقاد و ایمان دارند، به ضروریات دین نیز معتقد و ملتزم باشند، چنان که قرآن کریم ایمان به آن چه را که از سوى خداوند نازل شده است به عنوان صفت مؤمن برشمرده و مى‏فرماید: «وَالمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقالُوا سَمِعْنا وَأَطَعْنا»؛[4]و مؤمنان همگى به خداوند و فرشتگان او و کتاب‏هاى آسمانى و فرستادگانش ایمان آورده‏اند و گفتند: میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمى‏گذاریم. شنیدیم و گردن نهادیم.

در جای دیگری مى‏فرماید:«وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الکافِرُونَ»؛[5] و آن‏ها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى‏کنند کافرند»

در روایاتى بسیاری از اهل بیت (ع) آمده است، که منکر ضرورى دین، کافر و مرتد است، چنان که امام صادق (ع) می­فرمایند: إن اللّه عزّوجلّ فرض فرائض موجبات على‏العباد فمن ترک فریضةً من الموجبات فلم یعمل بها و جحدها کان کافراً ...؛[6]خداوند متعال فرایضى را بر بندگان واجب کرده است. پس هرکس فریضه‏اى از آن چه را لازم شده ترک کند و به آن عمل نکند و آن را انکار نماید کافر است. از مجموع آیات و روایات استفاده مى‏شود که انکار ضروریات دین و احکام مسلّم الهى موجب کفر انکار کننده و خروج او از دایره مسلمانان مى‏گردد. در میان فقهاى اسلامى بحثی مطرح است که آیا انکار ضروریات دین خود سببى مستقل براى کفر و ارتداد است یا در صورتى موجب کفر است که به انکار اصل دین، بینجامد. صاحب عروه‏[7] و امام خمینى‏[8]در صورتى انکار ضرورى دین را موجب کفر مسلمان مى‏دانند که انکار آنان به انکار اصل دین بازگردد؛ اما گروهى از فقها از جمله صاحب جواهر معتقدند که ضرورى دین خود سببى مستقل براى کفر و ارتداد است[9].



[1]- رسائل المرتضى، ج 1، ص 165 و فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 222- 223

[2]-همان، ص 356

[3]- القواعد الفقهیه، ج 5، ص 367

[4]- بقره، آیه 285

[5] - مائده، آیه 44

[6]- الکافى، ج 2، ص 383؛ و وسائل الشیعه، ج 1، ص 30

-[7] العروة الوثقى، ج 1، ص 67

[8] -تحریرالوسیله، ج 1، ص 106

[9]- جواهرالکلام، ج 6، ص 49


91/3/9
1:58 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

4: دشنام و تمسخر خداوند ، انبیاى الهى، امامان، ملائکه و ضروریات دین.

تمسخر خداوند، پیامبران، قرآن کریم، دین و ضروریات آن یکى دیگر از موجبات ارتداد مسلمانان است[1].  قرآن کریم در سوره توبه می­فرماید: «یَحْذَرُ المُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِى‏قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ* وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِ نَّما کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أبِاللَّهِ وَآیاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ* لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَ نَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ»؛[2] منافقان بیم دارند که مبادا سوره‏اى درباره آنان نازل شود که ایشان را از آن چه در دل‏هایشان هست خبر دهد. بگو: استهزا کنید. بى‏شک خدا آن چه را که از آن مى‏ترسیدید آشکار خواهد کرد و اگر از ایشان بپرسى چرا این سخنان را گفتید؟ مسلماً خواهند گفت: ما فقط بازى و شوخى مى‏کردیم. بگو: آیا خدا، آیات او و پیامبرش را استهزا مى‏کنید؟ عذر نیاورید. شما بعد از ایمانتان کافر شده‏اید. اگر از گروهى از شما درگذریم گروهى دیگر را عذاب خواهیم کرد، چرا که آنان تبهکار بودند.

این آیات درباره گروهى از منافقان نازل شده که پس از بازگشت از غزوه تبوک چهار نفر از منافقان در جلوى پیامبر راه مى‏رفتند و آن حضرت را مسخره کرده، با یکدیگر مى‏خندیدند که استهزاى آنان به گوش پیامبر رسید[3] و در پى این امر بود که آیات بالا نازل شد و منافقان را براى این عملشان خارج از اسلام و کافر شمرد.

دشنام دادن به پیامبر اسلام (ص) و دیگر انبیاى الهى ومعصومین (ع)

از امورى است که موجب خروج‏ مسلمان از اسلام خواهد شد. قرآن کریم در آیه 74 سوره توبه از سرگذشت گروهى از منافقان خبر داده و مى‏فرماید:«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَلَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»؛[4]به خدا سوگند یاد مى‏کنند که سخن ناروا نگفته‏اند، در حالى که قطعاً سخن کفر گفته و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند.

قرآن کریم در این آیه، گروهى از منافقان را بدان سبب که آشکارا سخنان ناروایى درباره پیامبر اکرم (ص) گفته‏اند کافر و خارج از اسلام دانسته است و آنان را در صورت عدم توبه به مجازات تهدید کرده است،

از نظر فقهاى اسلامى سبّ پیامبراکرم (ص) کیفر قتل را در پى دارد، اما این که آیا سبّ پیامبر خود سبب مستقلى براى کشتن فرد است یا این که یکى از اسباب ارتداد بوده و حکم مرتد را خواهد داشت، دو دیدگاه است: گروهى آن را از اسباب ارتداد دانسته و سابّ النبى را مرتد دانسته‏اند. محقق کرکى مى‏نویسد: «اگر کسى پیامبر اکرم (ص) را قذف کند مرتد و کشتن او واجب است و در صورتى که به فطرت اسلام زاده شده باشد توبه‏اش پذیرفته نیست».[5] ابن‏قدامه از فقهاى اهل سنت نیز مى‏گوید: «قذف پیامبر اسلام(ص) و مادر آن حضرت موجب ارتداد از اسلام و خارج شدن از مذهب مى‏گردد».[6] امام خمینى درباره سابّ النبى می­نویسند: کسى که العیاذ باللّه پیامبر گرامى اسلام را دشنام دهد، در صورتى که براى جان، مال و ناموس خود یا مؤمن دیگرى ضرر نداشته باشد کشتن او بر هر مسلمان واجب است و در صورت فراهم بودن این شرایط اجازه امام یا نایب او شرط نیست و همین طور است حکم کسى که به یکى از امامان معصوم یا حضرت زهرا(س) دشنام دهد و هتاکى کند، اما براى کسى که بر جان و ناموس خود یا مؤمن دیگرى مى‏ترسد کشتن فرد مذکور جایز نیست.[7]



[1]- نویسندگانی مثل علی سجادی، نادره افشاری، مسعود انصاری ، عبدالله عزیز ، شجاع الدین شفا و...  که هرگز تحت تعقیب نبودند.

[2] - توبه، آیات 64-/ 66

[3]. جامع البیان، ج 6، ج 10، ص 220- 221 و مجمع البیان، ج 5، ص 71

[4] - توبه، آیه 74

[5]). جواهرالکلام، ج 41، ص 438

[6] . المغنى، ج 10، ص 231

[7] -. تحریرالوسیله، ج 2، ص 429


91/3/9
1:57 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

: اعتقاد به فرزند داشتن خداوند،

قرآن کریم درباره­ی مسیحیان مى‏فرماید: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ المَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقالَ المَسِیحُ یا بَنِى إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّى‏وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الجَنَّةَ وَمَأْواهُ النّارُ وَما لِلظّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ»؛[1] کسانى‏که گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است قطعاً کافر شده‏اند، حال آن که مسیح مى‏گفت: اى فرزندان اسرائیل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید که هرکس به خدا شرک ورزد قطعاً خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و براى ستمکاران یاورانى نیست. در آیه بعد نیز درباره آن دسته از مسیحیانى که قائل به تثلیث (سه خدایى) شده‏اند می­فرماید:«لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَما مِنْ إِلهٍ إِلّا إِلهٌ واحِدٌ وَانْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[2] آنان که گفتند: خدا سومین [شخص‏] از سه [شخص‏] است نیز به یقین کافر شدند. معبودى جز معبود یگانه نیست و اگر از آن چه مى‏گویند دست برندارند به کافران ایشان عذابى دردناک خواهد رسید. این حکم، یعنى کفر منکر توحید، اختصاصى به پیروان حضرت عیسى (ع) ندارد، بلکه هرکس، از جمله فرد مسلمان نیز توحید را انکار کند و به چنین عقایدى روى آورد کافر شده و از زمره اسلام و دین الهى خارج گشته است.



[1] - مائده، آیه 72

[2]- همان، آیه 73


91/3/9
1:56 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

6: جسم دانستن خداوند،

تشبیه خداوند به خلق، جسم دانستن او، تعیین مکان براى او، خدا را داراى اعضا و جوارح دانستن موجب کفر و ارتداد مسلمان خواهد شد، شیخ حرّ عاملى در کتاب وسائل الشیعه روایات متعددى از اهل‏بیت (ع) نقل کرده و به استناد آن‏ها معتقدان به این عقاید را کافر و مرتد شمرده است .

7: حلال شمردن حرام‏هاى قطعى دین وحرام شمردن حلال‏هاى قطعى دین

الإسلام قبل الإیمان و هو یشارک الإیمان فإذا أتى العبد بکبیرة فی کبائر المعاصی ... کان خارجاً من الإیمان و ثابتاً علیه اسم الإسلام ... و لم یخرجه إلى الکفر إلّاالجحود والاستحلال و إذ قال للحلال هذا حرامٌ و للحرام هذا حلال و دان بذلک فعندها یکون خارجاً من الإیمان و الإسلام إلى الکفر؛[1] اسلام قبل از ایمان و با ایمان شریک است، پس هرگاه بنده‏اى گناه کبیره‏اى انجام دهد از دایره ایمان خارج شده، اما از دایره اسلام خارج نشده و کافر نمى‏شود، مگر به انکار و حلال شمردن و این که درباره امر حلال بگوید: این حرام است و در مورد امر حرام بگوید: این حلال است و معتقد به آن گردد که در این هنگام، هم از ایمان و هم از اسلام خارج گشته است

 8: عبادت خورشید/ 9: هتک حرمت قرآن، مانند افکندن آن در قاذورات یا آتش زدن و پایمال کردن آن /10: انکار صفتى از صفات خداوند /11: رد و تکذیب قرآن/ 12: طعن زدن در دین/  13: سجده بر بت/. 14: انکار ضرورى مذهب‏ و... اگر به انجام یکی از این گناهان، مسلمانی اعتراف کند وجزئ اعتقادات او باشد موجب مرتد شدن وی می­شود. جهت مطالعه بیشتر به کتب وسائل الشیعة، ج 28، ص 339- 356 والموسوعة الفقهیة، ج 2، ص 20- 22 مراجعه شود



[1] -. وسائل الشیعه، ج 1، ص 37


91/3/9
1:55 عصر

عوامل ارتداد از نگاه قرآن کریم

بدست علی عابد در دسته

14: انکار ضرورى مذهب‏ 

انکار ضروری مذهب تنها در میان فقهای امامیه مطرح است. برخى از فقها انکار ضرورى‏ مذهب را به طور مطلق موجب کفر و خروج از اسلام دانسته‏اند. از این گروه مى‏توان به صاحب حدائق اشاره کرد. دلیل وی این است که ضروریات مذهب امامیه از امورى است که با ادلّه متقن از کتاب و سنت ثابت شده است و انکار آن در حقیقت انکار سخن خداوند و انکار «ما أنزل اللّه» است، از این رو رد آن مانند رد دیگر ضروریات دین موجب کفر خواهد شد.[1]

صاحب جواهر در این مسئله تفصیل قائل شده، مى‏نویسد: «اگر انکار ضرورى مذهب از سوى شخص امامى مذهب صورت پذیرد فرد کافر و مرتد است»[2]. یعنی اگر غیر امامى ضروریات مذهب امامیه را انکار کند کافر نخواهد بود.  چرا که مرتد به معناى بازگشت است؛ بازگشت از چیزى که انسان بدان معتقد بوده یا آن را در ظاهر پذیرفته است، و ضروریات مذهب امامیه از زمان تأسیس مذاهب چهار گانه هیچ‏گاه نه جزء معتقدات قلبى پیروان مذاهب اربعه بوده و نه در ظاهر آن را پذیرفته‏اند، تا بازگشت از آن ارتداد از دین یا ارتداد از مذهب امامیه محسوب شود، بنابراین پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت مرتد نیستند.

جان سخن این که گاه ناخواسته وندانسته بسیار کسان دیدیم که به خاطرندانستن احکام ارتداد، حفظ منافع خود و... جهاد، زکات، حتی نماز را نفی می­کنند؛ یا درشرایطی قرار می­گیرند که به خدا و رسول ناسزا می­گویند، اسماء متبرکه وکتاب خدا را بی توجه درون سطل آشغالها می­ریزند وگاه در غالب طنز به انبیائ الهی اهانت می­کنند. در این گونه موارد اگر عمدی در کار باشد افراد  مرتد شده­اند هرچند کسی آنها را مجازات نکند و موضوع جدی تلقی نشده و فراموش شود قطعا اثر وضعی خود را خواهد گذاشت. بنابر این اگر از قصورات خود توبه نکنیم ابلیس دستی به صورتمان خواهد کشید وکلاه خود به هوا خواهد انداخت که صاحب این صورت روی سعادت وبهشت نخواهد دید.

برای کسب اطلاعات بیشتراز موجبات ارتداد به کتابهای العروةالوثقى، ج 1، ص 143- 144؛ مجمع‏الفائده؛ ج 13، ص 313؛ جواهرالکلام، ج 41، ص 600- 601؛ مسالک الافهام، ج 15، ص 23 و الفقه على مذاهب الاربعه، ج 5، ص 422- 423 مراجعه شود.



[1]- الحدائق، ج 5، ص 175

[2] - جواهر الکلام، ج 41، ص 602


91/3/9
1:54 عصر

شرایط تحقق وثبوت ارتداد

بدست علی عابد در دسته

شرایط تحقق و ثبوت ارتداد

تحقق و ثبوت ارتداد و کفر مسلمان شرایطى دارد که اگر همه یا بخشى از این شرایط تحقق نیابد نمى‏توان به ارتداد کسى حکم کرد و احکام فقهى ارتداد را درباره او جارى دانست. این شرایط عبارتند از:

الف- بلوغ: به نظر فقهاى امامیه‏[1] و برخى فقهاى اهل سنت‏[2] بلوغ شرعى از شرایط تحقق ارتداد است،

ب- عقل: بر پایه این شرط، اگر مجنون دست از اسلام بردارد یا سخن و عمل کفرآمیزى از او سرزند مرتد نخواهد بود، زیرا بر مجنون نیز مانند طفل نابالغ تکلیفى نیست.[3] پیامبر اکرم (ص) فرمود: رفع القلم عن ثلاثة: عن النائم حتى یستیقظ و عن الصبى حتى یحتلم و عن‏المجنون حتى یعقل؛[4] سه گروه تکلیف ندارند: شخصی که خوابیده است تازمانی که بیدار نشده است تکلیف ندارد، کودکی که هنوز بالغ نشده و دیوانه تا زمانی که عاقل شود.

ج- اختیار: اگر تغییر عقیده یا انکار ضروریات دین با اکراه واجبار دیگران صورت گیرد ارتداد محقق نمى‏شود[5]، چنان که قرآن کریم کسانى را که با اجبار سخنان کفرآمیز بر زبان برانند از ارتداد و مجازات آن استثنا کرده و مى‏فرماید: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛[6] هرکس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد عذابى سخت خواهد داشت، مگر آن که مجبور شده ولى قلبش به ایمان اطمینان دارد، لیکن هرکس سینه‏اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذاب بزرگ خواهد بود.

د- قصد: کسى که عمل یا گفتارى کفرآمیز از او سر مى‏زند باید در عمل یا گفتارش قصد جدّى داشته باشد و با توجه و هوشیارى سخن یا عملى را مرتکب شود، اما اگر از روى غفلت، سهو، مزاح، خواب یا بى‏هوشى، دین و ضروریات آن را انکار کند و یا عمل کفرآمیزى از او سر زند مرتد و کافر نخواهد شد.[7]

برخى روایات کارها یا سخنانى که بدون قصد جدّى از انسان‏ها صادر شود بدون اثر دانسته شده که تکلیف و کیفرى در پى ندارد، پیامبر اکرم (ص) فرمود: رفع عن أمّتی تسعة، الخطأ والنسیان و ما أکرهُوا علیه و ما لا یطیقون و ما لایعلمون و ما اضطرّوا الیه ...؛[8] از امت من نه چیز برداشته شده است: کارها یا سخنان برخاسته از خطا، فراموشى یا اجبار یا کارهایى که از توان آنان خارج است یا به آن جهل یا اضطرار دارند ...».



[1] - جواهرالکلام، ج 41، ص 609 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[2] -الفقه على مذاهب الاربعه، ج 5، ص 35 و الفقه الاسلامى، ج 7، ص 5579

[3] - المبسوط، طوسى، ج 7، ص 288؛ المغنى، ج 10، ص 75 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[4] -سنن ابى داوود، ج 2، ص 339 و بحارالانوار، ج 30، ص 681

[5] - الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 23

[6] - نحل، آیه 106

[7]- جواهر الکلام، ج 41، ص 610؛ تحریرالوسیله، ج 2، ص 445 و الموسوعة الفقهیه، ج 2، ص 22

[8]-. وسائل الشیعه، ج 15، ص 369؛ بحارالانوار، ج 2، ص 280 و کنز العمال، ج 4، ص 233


   1   2   3   4   5      >