10- ضعف ایمان
زمینه دیگر ارتداد و انحراف از دین الهى ضعف ایمان است که باعث مىشود فرد مسلمان در برابر فشارها یا وسوسههاى شیاطین و دشمنان اسلام و نیز هواهاى نفسانى صبر و استقامت خود را از دست داده و ایمان اندکى که دارد از بین برود. قرآن کریم در آیاتى پس از نهى مسلمانان از دوستى با کافران به وضعیت برخى مسلمانان بیماردل اشاره کرده است که مریضى قلب آنان سبب گردیده که به کافران پناه آورند: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِى القَوْمَ الظّالِمِینَ* فَتَرَى الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ»؛[1]
اى کسانى که ایمان آوردهاید، یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هرکس از شما آنها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را هدایت نمىکند. پس مىبینى کسانى که در دلهایشان بیمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مىورزند و مىگویند: مىترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد. ضعف ایمان و دوستی با یهود محمد رضا شاه ، حسنی مبارک و همقطارانشان را تا جهنم همراهی خواهد کرد. چرا که پیامهای الهی برای زمانی خاص نیست و وعده خداوند حق است. همین دوستی با یهود صهیونیزم موجب شده است تا حاکمان همسایهی شمالی کشورعزیزمان به خاطرمراسم گروه کو...ها (همجنس بازان) کشورآذر بایجان را به سیاه چال تبدیل کند.
خداوند مرض قلب را مانند مرضهاى جسمانى وصف کرده که به تدریج شدت مىگیرد و اگر انسان به معالجهاش نپردازد مزمن مىشود تا آن جا که شخص را به هلاکت مىکشاند و تنها عامل تشدید این بیمارى نیز معصیت و نافرمانى خداوند است که سبب مىگردد خداوند بر مرض قلب این افراد بیفزاید: «فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً».[2]سپس قرآن کریم به راه درمان بیمارى دل اشاره کرده و مىفرماید: راه علاج بیمارى قلب ایمان به پروردگار است. بنابراین کسى که دچار مریضى قلب است اگر بخواهد خود را مداوا کرده، بیمارى خود را برطرف نماید باید به سوىخداوند روى آورد و از اعمال و کارهاى ناشایست گذشته خود توبه کند و به کتاب الهى و سنت پیامبر(ص) او تمسک جوید و اعمال خود را براى خداوند خالص گرداند.[3]
11. فقدان رهبرى الهى
فقدان رهبری الهی که مؤمنان آنان را به عنوان رهبر و مقتداى خویش پذیرفتهاند به مثابه سدى محکم و استوار در مقابل مستکبران، مشرکان، شیاطین و هواهاى نفسانى قرار دارند و نمىگذارند که در ایمان و اعتقادات مؤمنان خللى ایجاد شود. قرآن کریم نمونههایى از انحراف مؤمنان و موحدان را یاد آور شده که عامل یا زمینه اصلى انحراف آنان فقدان و خلأ رهبرى دینى بوده است. مثلا مىفرماید:«وَ إِذ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظالِمُونَ»؛ و آن گاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم شما در غیاب وى گوساله را به پرستش گرفتید در حالى که ستمکار بودید.