معنای این اصطلاحات
وقتی می شنوی کسی را برزگان یکی از ادیان مرتد معرفی میکنند، نمیتوانی بی تفاوت باشی. چون اگر مسیحی باشد ومسلمان شود علمای مسیحی اورا مرتد میشمارند، ما مسلمانان قطعا از ارتداد او خوشحال هم خواهیم شد. یا اگر مسلمانی مسیحی شود حتم دارم که کلیسا برای او جشن تولد دیگر خواهد گرفت هر چند که ما مسلمانان از ارتداد او خشمگین هم باشیم. مرتدهای دیگری هم داریم مثلا ما شیعیان را بعضی از فرق نوظهور در میان برادران اهل سنت مرتد میدانند. چرا که میپندارند شیعیان وقتی به زیارت حرم معصومین(ع) میروند یا به قبر پیامبراسلام(ص) احترام ویژه قائلند مشرکند ومشرک هم مرتد است. این فرقه نوظهور که با پول آل سعود طی طریق میکند معمولاًحکم ارتداد را در کوچه وخیابانهای پر جمعیت میترکاند، تا مرتدهای بیشتری را بکشد. این مرتبه از فهم دینی از مراتبی است که پای جلوی قاعده حسن وقبح عقلی را میلنگاند چرا که این واژه هم مانند خیلی از واژگان مناسب مکتبها معنای متفاوتی دارد. مثلادر صده گذشته اگرزنی در انظار عمومی حجاب خود را نمیتوانست حفظ کند قطعا دچار افسردگی میشد حتی اگر یکی از بانوان درباری قاجاریه میبود. در حالی که امروزه بعضی از بانوان به خاطر اینکه نمیتوانند موی... خود را نشان دهند افسردگی میگیرند. یا اگربردهای دور از چشم ارباب خود وارد شهری میشدند سعی میکردند که گوش وارهی بردگی خود را از گوشهایشان خارج کنند یا طوری لاله گوش خود را میبستند که مردم کوچه وخیابان گوشوارهای آنها را نبینند. اما امروز بعضی آدمکها گوشواره به گوش با سینه ریز و طاق ابرو برداشته با شلواری فاق کوتاه در انظار عمومی ظاهر میشوند و انگار ماموریت دارند مواظب تیر برقهای کوچه ها باشند وکوچههای شش متری یا نهایتاً هشت متری محله هایشان را روزانه متر کنند که مبادا گشادتر شود. در حالی که همین نیم قرن پیش اگر کسی را با چنین احوالی در انظار عمومی حاضر میکردند قطعا خودکشی میکرد. اگر در نیم قرن گذشته کسی لواط می...یا می ... معمولا در تمام دنیا این جماعت پست شمرده میشدند و از نظر قانونی مجازاتی هم برایشان در نظر گرفته میشد. اما امروز حتی در کشورهای اسلامی به این افراد همجنس باز میگویند. در گذشته این کار میان تمامی ملتها بسیار قبیح شمرده می شد، اما در عصر حاضر چنین افرادی نشریه دارند؛ ادبیات داستانی در وصفشان رسالههای دلگشا دارد ؛ ماهواره ها برایشان شبکه های ویژهای دارند که مبادا حقوق ایشان ضایع شود و کسی فریاد تضیع حقوق آنان را نشنود. دیدبان حقوق بشر سازمان ملل هم با یک چشم کل دنیا را دیدهبانی میکند و با چشم دیگرش مواظب حقوق (همجنسبازان) است. حتی بعضی حاکمان کشورهای متمدن روزی را برای تجلیل از این جماعت در نظر گرفتهاند، گاهی هم میشنوی که بالاترین مقام مسئول سخنران اول متینگهای این جماعت هستند. مثلا در کشور غیرت وشهامت آذربایجان این روزها مردم به دست حاکمان خود روانهی زندان میشوند چرا که مزاحمتی برای کارناوالهای همجنس بازان ایجاد کردهاند. هر چند در گذشته قانون و شرع برای چنین افرادی مجازاتی وضع کرده بود. مانند اعدام که از بیان آن معذوریم . چرا که ساحت دین خشن جلوه میکند ودیدبان حقوق بشر سازمان ملل تمامی انبیایی الهی و خداوند را متهم کرده و مجبور میکند که در جلسه علنی این سازمان مسئول، جهت وضع چنین قوانینی حاضرشده وپاسخگو شوند.
خلاصه این واژگان به ما میگویند حُسن وقبح هم میتواند تابع عقل و هم میتواند تابع قدرت باشد. و در معنای مجازی دیگری نیز استفاده شود. چرا که همگان غنای واژگانی ندارند و فقر واژه باعث شده است بعضاً از این کلمات قبیحه در معانی متضاد بهره بگیرند. از همین روی معنای امروزی آنها با گذشته آنها بسیار متفاوت است. یکی از این کلمات که با گذشهاش تفاوت شایانی کرده است همین لفظ مرتد است. گفتیم که در گذشته کسی که مرتد میشد حتما مورد غضب ملت مسلمان، اهل محل، بستگان وخانواده واقع میشد. اما در این سالهای اخیر میبینیم زندگی با جماعت مرتد خیلی هم سخت نیست. چون شناخت اراده اصل معنای این گونه واژگان بسیار سخت شده است. در محله ما مرتد به کسی میگویند که مانند دکتری که موفق به اخذ مدرک دکتری شده است. یا مانند کسی است که در ورزش قهرمانی توانسته بر حریفان فائق آید ومدال ارتداد دریافت کند.
به هر روی، وقتی میشنویم صاحب آلبوم هیچ هیچ هیچ مرتد شده است از خود میپرسیم واقعا نیاز بود به این گستردگی معرفی میشد یا میشد علما حکم آن را اجرایی میکردند وبعد در مقام دفاع از کیان دین ودر صورت نیاز به معرفی این ملحد هم میپرداختند. وقتی در تمام تشکیلات شما کسی جهت اجرای این گونه از احکام وجود ندارد چرا نام او را تیتر سایتهای خبری میکنید. به نظر میرسد که تمامی مسلمین در این زمینه باید به طور جدی حرکتی بکنند. از این روی چند پیشنهاد درون دینی داریم.
[1] - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 152 و وسائل الشیعه، ج 28، ص 325، 333
[2] - شرایع الاسلام، ج 4، ص 183- 184
[3] - تفسیر نمونه، ج2، ص: 755