زمینه هاى ارتداد از نگاه قرآن کریم.
مهمترین و مطمئنترین راه مبارزه با ارتداد شناخت زمینههاى آن است. عواملى که قرآن کریم از آنها به عنوان منشأ ارتداد مؤمنان یاد کرده عبارتاند از:
1- شیطان
از آغاز آفرینش انسان، شیطان همواره کوشیده است تا انسان را از مسیر توحید و دین الهى منحرف سازد، چنانکه قرآن در آیاتى پرشماری این هدف را از زبان خود او بیان کرده است؛ «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ»؛[1]پس به عزتت سوگند که همه انسانها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلَص.
«قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ المُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ»؛[2] [شیطان] گفت: پس به سبب آن که مرا به بیراهه افکندى من هم براى فریفتن انسانها بر سر راه راست تو خواهم نشست، آن گاه از پیش رو و پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.
قرآن هم چنین با اشاره به داستان برصیصاى عابد مىفرماید: «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنِّى بَرِئٌ مِنْک إِنِّى أَخافُ اللَّهَرَبَّ العالَمِینَ»؛[3] از ابنعباس روایت شده که مراد از «انسان» در این آیه برصیصاى عابد است که بر اثر عبادت خدا دعایش مستجاب مىشد، ولى با پیروى از شیطان مرتکب گناهى بزرگ شد و چون خواستند وى را به جرم آن گناه به دار آویزند براى نجات از مرگ، تن به سجده بر شیطان داد و با آن سجود، از عبودیت خداوند بیرون رفت و مرتد شد.[4]
2- دنیاطلبى و هواپرستى
دوستى دنیا و دلبستگى به آن اصل و ریشه هر گناه و انحرافى است. قرآنکریم این گونه افراد را چنین وصف مىکند: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذ لِک مَثَلُ القَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛[5] یعنى هرکس که براى رسیدن به دنیا دست از هدایت الهى بر دارد و راه کفر را در پیش گیرد، مثل او همانند سگ هار است که خواه به او حمله شود یا به حال خود رها شود، همیشه زبانش بیرون است، زیرا او بر اثر تمایل شدید به مال دنیا با عطشى نامحدود و پایان ناپذیر همیشه به دنبال کسب دنیاست، البته نه براساس نیاز، بلکه اثر مرضى روحى است که به سبب ابتلا به آن هیچ گاه سیر نمىگردد، بلکه هرچه بیشتر به دست آورد گرسنهتر مىشود و خود بیرون آوردن زبان در هر حال گویاى عطش دائمى اوست.[6] کافی است ساعتی به شبکه های عربی نگاه کنیم. شیوخ کشورهای عربی حوزه خلیج فارس آدمی را متوجه قارون عصر حضرت موسی(ع) میکند. بچههای مسلمان سودان به علت فقر وگرسنگی به بردگی میروند واین شیوخ مشغول تفریحات سالم و.... هستند وهرگز از جنایت وظلم بر مردم خود سیر نمیشوند. دنیا طلبی وهوای نفس صدام را تاآن سوی طناب دار برد.
[1] -ص، آیات 82- 83
[2] - اعراف، آیات 16-/ 17
[3]- حشر، آیه 16
[4] -مجمعالبیان، ج 9، ص 397؛ تفسیر قرطبى، ج 18، ص 26
[5]- اعراف، آیه 176
[6]- نمونه، ج 7، ص 14