به نام خدا
همه مخلوقات نشانه وجود خدا:
قرآن کریم از راه توجّه به آفرینش بر آگاهی آفریدگار متعال استدلال میکند و برای بشر با توجه دادن به آفرینش شیوهی استدلال را میآموزد میفرماید: أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ[1]؛ زیرا شکّی نیست که آفرینش موجودات لطیف و ظریف و صنع آراسته او به نظم و ترتیب، هر چند در موجودات کوچک وبزرگ، گویای دانایی آفریدگار به چگونگی این آراستگی، پیوستگی و نظمی است که در آنها ایجاد کرده است. قرآن کریم در آیات فراوانی بشر را با توجه دادن به ناتوانی بتها و خلقت آسمان و زمین و حیوانات و خلقت انسان فرا می خواند؛ برای نمونه آیاتی را ذکر میکنیم:
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ أَئِفْکًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیَهْدِینِ رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (صافات، آیات 85 ـ100)
أَوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ (اعراف، آیه185).
أَفَلَمْ یَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (ق، آیه6).
روم: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ (20) وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ (22). وَمِنْ آیَاتِهِ أَن یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (46) .فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (50).
بقره: فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (73).
الطارق: فلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ (5) خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ (6).
تمامی این مخلوقات را قرآن کریم نشانههای الهی معرفی میکند. با توجه به این نشانهها و دعوت قرآن به مطالعه و مشاهدهی خلقت همراه با تدبر، میتوان چنین برداشت کرد که ارزش مطالعه طبیعت برای انتقال و رفتن به سوی ماورای طبیعت ورسیدن به یگانگی خداوند تبارک وتعالی است.
این نشانهها همواره به چیزی فراتر از خود اشاره میکنند، و شناخت آنها به معنای عبور از نشان به صاحب نشان است.
شناخت مبتنی بر «نشانه»، به اعتقاد شهید مطهری، بخش مهمی از معرفت آدمی را تشکیل می دهد. ما نه فقط خداوند را براساس آثار و علائم محسوس او می شناسیم، بلکه این روش شناسایی در شناخت امور غیر محسوس دیگر، از قبیل روان ناخودآگاه یا عقل و احساس دیگران، هم کارآمد است. مضافا اینکه ما اشخاص تاریخی را هم براساس آیات و علائم موجود آنها می شناسیم. بالاتر اینکه «حتی آگاهی ذهن فلسفی به وجود واقعی و عینی محسوسات به موجب علائم و آثار مستقیم حس که در حواس ما پیدا می شود، همه از این قبیل است، این نوع شناخت همان است که ما نام آن را شناخت استنباطی یا استدلالی یا به تبع قرآن آیهای نهادیم »[2].
مطابق نوشتاری از علامهی طباطبایی(ره): مشاهده مخلوقیت و فقر و نیاز موجودات طبیعی، با توجه به اصل عقلی تقوم و اتکای هر مخلوق به خالق خود، دلالت آشکاری بر وجود و صفات خداوند است[3]. این مطلب که مخلوقیت یا نظم و اهتدا و یا تکامل موجودات طبیعی مقدمهای است برای اثبات وجود خداوند رحمان، با شیوههای مختلفی بیان شده است.
در فلسفه دین مسیحی غالبا با اخذ یک مقدمه تجربی، از قبیل «حدوث » یا «حرکت یا... و ضمیمه یک اصل فلسفی، از قبیل احتیاج هر حادث به محدث یا متحرک به محرک به اثبات وجود خداوند می پردازند که برهان وجوب و امکان فلاسفه و یا حدوث متکلمین از همین قبیل است[4].
به هر حال می توان گفت: شناخت این گونه آیات به ما کمک میکند تا در پس بعضی از این آیات از (طریق موجودات و امور طبیعی) تابع الگوی معرفتی باشیم و با «شواهد و مدارک جریان استدلال باور و اعتقاد» که ماهیت منطقی و استدلالی دارد ، ما را از طریق مقدماتی با رعایت اصول استدلال علمی یا فلسفی به یک نتیجه مطلوبی برساند.
شناخت نشانهای که از سوی قرآن دعوت به آن شده است، در تلقی برخی از بزرگان دارای ماهیت فلسفی است. علامه طباطبائی با اینکه استدلال بر وجود خداوند را در قرآن انکار می کند و معتقد است که وجود خداوند در قرآن امری بدیهی تلقی شده است[5]، اما در توضیح ماهیت شناخت نشانهها قبول هرچه دقت و توجه به خلقت بیشتر شود، اعضای ناشناخته ای کشف می شود و یا نظم بیشتری معلوم می گردد و در نتیجه احتمال ناچیز وقوع این مجموعه منظم بدون دخالت دست حکیم مدبر، ناچیزتر و ناچیزتر می شود.
آری هرچه دقت و توجه به خلقت بیشترشود، ایمان و اعتقاد به وجود خداوند بیشتر و بیشتر و از سوی دیگر احتمال ناچیز وقوع این حوادث بدون دخالت خداوند و با فرض نبود او خیالیتر شده و از صفحه اندیشه و عقل آدمی ناپدید می شود.
شهید مطهری می گوید: «ماهیت خداشناسی با ماهیت یک سلسله شناختهای ما از واقعیات طبیعت، مانند حیات، روان ناخودآگاه و غیره مباین نیست[6].» و در جای دیگری اختلاف خداشناسی با زیست شناسی یا روانشناسی را نه در روش به کار گرفته شده در آنها، بلکه در جزئی و کلی بودن موضوع آنها می داند[7].
امام صادق (ع) می فرماید: دلیل بر یگانگی خداوند همین بس که خود میفرماید: لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا.[8] پیوستگی و انسجام تدبیر، و تمامیّت خلقت است که اگر خدا متعدّد بود ارتباط میان موجودات وجود نداشت بلکه نظام جهان به هم می ریخت، و آسمانها و زمین تباه می شد.
نشانههای هستی نشانگر یگانگی خداوند متعال است و او را شریک وهمتایی نیست. زیرا که خود فرموده است: وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ،[9] اگر خداوند تعّدد داشت آفرینش هر یک از آنها با دیگری متفاوت بود، و هر کدام فرمانروایی مملکت خویش را داشت، و قهراً مانند پادشاهان دنیا میان آنها جنگ و ستیز اتفّاق می افتاد.
امیرمؤمنان (ع) میفرماید: ای فرزندم اگر برای خداهمتایی بود، پیامبران او نیز به سوی تو می آمدند، و آثار سلطنت و قدرت او را می دیدی، و افعال و صفات او را می شناختی، لیکن خداوند یکتا و یگانه است چنان که خود خویشتن را بدین صفت توصیف کرده است، در پادشاهی او هیچ کس را یاری نزاع نیست، و سلطنت او هرگز زایل نمی شود.»[10] [علی عابد، می چی نک